درمان با رویکرد پذیرش و تعهد (ACT) برای درد مزمن
پذیرش و تعهد (ACT) یک رویکرد روانشناختی است که برای مدیریت درد مزمن و بهبود کیفیت زندگی افراد مورد استفاده قرار میگیرد. این رویکرد بر اساس ایدههایی از رفتاردرمانی پذیرشوتعهد، فراگیری رفتاری، و فعالیتهای مرتبط با ذهن (mindfulness) استوار است. در ادامه، به برخی اصول و تکنیکهای ACT برای درمان درد مزمن اشاره میشود:
- پذیرش (Acceptance):
- پذیرش درد: این اصل بر این اساس است که تنها از مقابله فیزیکی با درد برای کاهش آن استفاده نشود، بلکه فرد باید درد را با ذهن خود نیز پذیرفته و آن را به عنوان یک بخش از زندگی خود بپذیرد.
مفهوم “پذیرش” (Acceptance) در رویکرد پذیرش و تعهد (ACT) به معنای قبول و تحمل کردن تجربیات درونی و خارجی بدون اینکه فرد تلاش کند آنها را تغییر دهد یا از بین ببرد. این مفهوم در ارتباط با مواجهه با درد مزمن و دیگر تجربیات ناخواسته و ناراحتکننده ایجاد شده است.
در زمینه درد مزمن، پذیرش به معنای قبول و مواجهه با درد به عنوان یک جزء طبیعی و حتمی از زندگی است، به جای اینکه به شدت در تلاش برای رفع یا کاهش آن باشیم. این نگرش به این معنا است که فرد در برابر درد خود مواجه شده و سعی نکند این درد را از بین ببرد یا به طور کامل کنترل کند، بلکه با آگاهی از حضور درد، زندگی خود را ادامه دهد.
عناصر کلیدی پذیرش در رویکرد ACT عبارتند از:
- پذیرش درد:
- قبول و اجازه دادن به خود برای تجربه درد به جای تحمل ناخواسته یا مبارزه با آن.
- پذیرش احساسات:
- قبول و تجربه کردن احساسات بدون سعی در اجتناب یا تغییر آنها. به جای اینکه احساسات را نقد کنیم یا از آنها فرار کنیم، آگاهانه با آنها همراه میشویم.
- پذیرش افکار:
- تکنیکها و تمریناتی که به افراد کمک میکند از افکار مخرب جدا شوند و با آگاهی از وجود آنها، به عنوان تصوراتی موقت و نهایی نپذیرند.
- پذیرش وضعیتهای خارجی:
- تحمل و مواجهه با وضعیتها و شرایطی که قابل کنترل نیستند، به جای تلاش بیپایان برای تغییر آنها.
منطق پذیرش در ACT این است که برخی از تجربیات ناخواسته در زندگی را میتوان فقط با قبول و آگاهی از حضور آنها مدیریت کرد، به جای اینکه سعی در تغییر آنها داشته باشیم. این نگرش به فرد کمک میکند تا بهبودی در کیفیت زندگی خود حاصل کند حتی در شرایط دشوار و با چالش.
- پذیرش درد:
- پذیرش درد: این اصل بر این اساس است که تنها از مقابله فیزیکی با درد برای کاهش آن استفاده نشود، بلکه فرد باید درد را با ذهن خود نیز پذیرفته و آن را به عنوان یک بخش از زندگی خود بپذیرد.
- تعهد (Commitment):
- تعهد به ارزشها: افراد دچار درد مزمن باید به ارزشها و اهداف مهم در زندگی خود تعهد کنند. این اهداف میتوانند مرتبط با خانواده، کار، دوستان یا سایر بخشهای زندگی باشند.
مفهوم “تعهد” (Commitment) در رویکرد پذیرش و تعهد (ACT) به معنای اختصاص دادن خود به ارزشها، اهداف، و عملکردهای مهم در زندگی است، حتی در حضور چالشها و مواجهه با درد و مشکلات. تعهد به فعالیتها و اهدافی که برای فرد ارزشمند و معنادار هستند، با وجود موانع و مشکلات زندگی، اصلی است. این مفهوم بر اهمیت ادامه فعالیتهای مرتبط با ارزشها تأکید میکند حتی در مواجهه با شرایط ناخواسته.
عناصر کلیدی تعهد در رویکرد ACT شامل موارد زیر هستند:
- تعهد به ارزشها:
- قرار دادن ارزشهای شخصی در زندگی و تعهد به آنها، حتی زمانی که درد یا مشکلات دیگری وجود دارند.
- تعهد به اهداف:
- انتخاب اهداف مشخص و تعهد به رسیدن به آنها، حتی در مقابل موانع و چالشها.
- تعهد به عملکردهای مهم:
- پایبندی به فعالیتها و نقشهای زندگی که برای شخص اهمیت دارند، حتی در مواجهه با مشکلات.
- تعهد به تغییر رفتار:
- تعهد به انجام تغییرات در رفتارهایی که با اهداف و ارزشها هماهنگ نیستند.
مفهوم تعهد در ACT نشاندهنده این است که زندگی معنادار و موفقیت در مقابل چالشها و درد، نیازمند تصمیمگیری و اختصاص دادن به اهداف و ارزشهای زندگی است. تعهد به معنای عمل به دستاوردهای مثبت و ارتقاء کیفیت زندگی است و نه فقط مبارزه بیپایان با درد و مشکلات. این نگرش به فرد کمک میکند تا در هر زمینهای که برایش مهم است، بیشترین میزان بهبود را حاصل کند.
- تعهد به ارزشها:
- تعهد به ارزشها: افراد دچار درد مزمن باید به ارزشها و اهداف مهم در زندگی خود تعهد کنند. این اهداف میتوانند مرتبط با خانواده، کار، دوستان یا سایر بخشهای زندگی باشند.
- تفکر ذهنی (Cognitive Defusion):
- جداکردن از افکار: ACT از تکنیکهایی استفاده میکند که به افراد کمک میکند از افکار مخرب یا منفی خود جدا شوند و با آنها هماهنگی کمتری داشته باشند.
تکنیک Cognitive Defusion یا تفکر ذهنی (Cognitive Defusion) در رویکرد پذیرش و تعهد (ACT) به معنای جدا کردن یا کاهش تأثیر افکار مخرب و مزاحم در ذهن فرد میباشد. این تکنیک به فرد کمک میکند تا از افکار خود جدا شده و به آنها به عنوان الگوها یا تصاویری که ذهن ایجاد کرده است، نگاه کند، به جای اینکه به عنوان حقایق یا دستورات ذهنی آنها را در نظر بگیرد. این تکنیک باعث کاهش تعلق ذهنی به افکار و احساسات منفی میشود و فرد را از گیر افتادن در دام افکار منفی و مزاحم آزاد میکند.
چند نکته کلیدی در مورد تفکر ذهنی:
- نگاه به افکار به عنوان “تصاویر ذهنی”:
- فرد یاد میگیرد که افکار مثل تصاویر ذهنی هستند و نه حقایق یا دستوراتی که باید به آنها اطاعت کند. این نگرش به افکار کمک میکند تا از آنها دوری بگیرد.
- استفاده از تکنیکهای آگاهی:
- افراد یاد میگیرند که به جای اینکه با افکار هماهنگ شوند، از تکنیکهای ذهنآگاهی (mindfulness) استفاده کنند و با آگاهی از حضور افکار، آنها را به گذراندن به جای تصاحب کردن.
- تغییر رابطه با افکار:
- این تکنیک به افراد یاد میدهد که رابطه خود را با افکار تغییر دهند. به جای جدال و مقابله با افکار، آنها را با یک نگاه مشاهده کنند و از آنها دوری بگیرند.
- استفاده از مثالها و تشبیهات:
- فرد ممکن است از مثالها و تشبیهات استفاده کند تا افکار را به چیزهای دیگری که از آنها جدا هستند، مانند ابرهای ردیفی که از ذهن میگذرند، تشبیه کند.
تفکر ذهنی به فرد کمک میکند که با افکار خود به صورت خلاقانهتر و فعالانهتر برخورد کند و از محدودیتهای افکار منفی خود آزاد شود. این تکنیک به ارتقاء آگاهی از ذهن و تسلط بر افکار مخرب کمک میکند و به فرد این امکان را میدهد که زندگی مطلوبتری را ایجاد کند.
- نگاه به افکار به عنوان “تصاویر ذهنی”:
- جداکردن از افکار: ACT از تکنیکهایی استفاده میکند که به افراد کمک میکند از افکار مخرب یا منفی خود جدا شوند و با آنها هماهنگی کمتری داشته باشند.
- حالت ذهنی (Mindfulness):
- توجه به لحظه حال: تمرینات ذهنی و تفکر محور بر اساس مبانی ذهنآگاهی (mindfulness) به فرد کمک میکند تا به طور آگاهانه و بدون ارزیابی تجربیات دردی خود را دریافت کند.
ذهنآگاهی یا “Mindfulness” یک مفهوم اساسی در رویکرد پذیرش و تعهد (ACT) و همچنین در بسیاری از روشهای رفتار درمانی مبتنی بر ذهن (mindfulness-based approaches) میباشد. این مفهوم از سنتهای فلسفی و معنوی شرقی، به ویژه از آموزههای مربوط به مدیتیشن، الهیات بودا و یوگا گرفته شده و در روزگار حال، به عنوان یک رویکرد علمی و کاربردی در حوزه روانشناسی و بهبود زندگی شناخته میشود.
Mindfulness به معنای تمرکز کردن ذهن بر روی لحظه حاضر، بدون اندکی ارزیابی یا داوری، و با توجه به تجربیات فعلی است. در زمان حال حاضر زندگی کردن و هویت یافتن، بدون دلخواه درگیر شدن در گذشته یا آینده، جزو مفاهیم کلیدی Mindfulness است.
ویژگیهای اساسی Mindfulness عبارتند از:
- آگاهی (Awareness):
- توجه به تجربیات حال، از جمله احساسات، افکار، و حواس.
- بدون ارزیابی (Non-judgmental):
- تمرکز بر تجربیات بدون اندکی ارزیابی یا داوری مثبت یا منفی.
- پذیرش (Acceptance):
- پذیرفتن تجربیات بدون تلاش برای تغییر یا مقاومت در برابر آنها.
- تمرکز (Focus):
- متمرکز شدن بر روی یک نقطه یا تجربه خاص در هر لحظه.
- تحلیل نکردن (Non-reactivity):
- عدم واکنش فوری یا عدم تحلیل بیاندازه نسبت به تجربیات.
تمرینهای Mindfulness شامل تمرینهای تنفسی، مدیتیشن، و حتی فعالیتهای روزمره با آگاهی و تمرکز میشود. این تمرینات میتوانند به افراد کمک کنند تا با درون خود آشنا شوند و با آگاهی از لحظه حاضر، بهبودی در استرس، اضطراب، و کیفیت زندگی کلی داشته باشند.
- آگاهی (Awareness):
- توجه به لحظه حال: تمرینات ذهنی و تفکر محور بر اساس مبانی ذهنآگاهی (mindfulness) به فرد کمک میکند تا به طور آگاهانه و بدون ارزیابی تجربیات دردی خود را دریافت کند.
- ارتباط با احساسات (Embracing Emotions):
- پذیرش احساسات: این رویکرد به فرد یاد میدهد که احساسات خود را پذیرفته و آنها را تجربه کند، بدون اینکه در تلاش برای کنترل یا تغییر آنها باشد.
مفهوم “Embracing Emotions” یا “پذیرفتن احساسات” در رویکرد پذیرش و تعهد (ACT) به معنای قبول و تجربه کردن احساسات بدون اینکه فرد تلاش کند آنها را تغییر دهد یا از بین ببرد. این مفهوم نشان دهنده اهمیت دادن به احساسات به عنوان یک بخش طبیعی از تجربه انسانی است و بر خلاف تلاش برای کنترل یا اجتناب از احساسات منفی، تشویق میکند که فرد احساسات خود را با آگاهی و پذیرش تجربه کند.
بنیان این مفهوم بر این است که احساسات یک جزء از زندگی انسانی هستند و سعی در جلوگیری یا فرار از آنها میتواند به مشکلات روانی و رفتاری منجر شود. احساسات میتوانند به عنوان راهنماییهایی برای فهم نیازها، ارزشها، و تجربیات فرد خدمت کنند.
عناصر اصلی پذیرفتن احساسات در ACT شامل موارد زیر هستند:
- تجربه احساسات بدون داوری:
- آگاهانه احساسات را تجربه کردن بدون اینکه به آنها داوری یا ارزیابی منفی کنید.
- تمرکز بر تغییر سازگار با ارزشها:
- تمرکز بر اینکه چگونه میتوانید با تجربه احساسات، رفتارهایی را انتخاب کنید که با ارزشها و اهداف شما هماهنگ باشند.
- پذیرش احساسات منفی:
- تشویق به پذیرش احساسات منفی بدون سعی در فرار یا تغییر آنها.
- تشخیص احساسات:
- تشویق به شناخت احساسات و درک عمیقتر از تأثیرات آنها بر رفتار و تصمیمات.
مفهوم “پذیرفتن احساسات” در ACT به فرد کمک میکند که احساسات خود را به عنوان بخشی از تجربه زندگیش پذیرفته و آنها را به عنوان منبع اطلاعات مفید برای تصمیمگیری و عملکرد بهرهمندانه استفاده کند. این نگرش به فرد کمک میکند که در مواجهه با چالشها و تغییرات در زندگی، با استفاده از احساسات خود، تصمیمات سالمتری بگیرد و با موفقیت با مسائل روبرو شود.
- تجربه احساسات بدون داوری:
- پذیرش احساسات: این رویکرد به فرد یاد میدهد که احساسات خود را پذیرفته و آنها را تجربه کند، بدون اینکه در تلاش برای کنترل یا تغییر آنها باشد.
- تغییر رفتار (Behavioral Activation):
- فعالیتهای مرتبط با ارزشها: این اصل به فرد کمک میکند تا فعالیتهایی را که با ارزشها و اهدافش هماهنگ هستند، ادامه دهد و از ایجاد تمرکز صرفاً بر درد جلوگیری کند.
Behavioral Activation (فعالسازی رفتاری) یک رویکرد در درمان رفتاری مشکلات احساسی مانند افسردگی است. این رویکرد متمرکز بر تغییر رفتارهای فرد میباشد تا احساسات و وضعیت ناخواسته روانی را بهبود بخشد. Behavioral Activation از فعالیتهای روزمره، فعالیتهای لذتبخش، و اهداف ارزشمند برای فرد به عنوان ابزارهای اصلی برای کاهش احساسات منفی و بهبود کلیت حالت روانی استفاده میکند.
عناصر اصلی Behavioral Activation شامل موارد زیر هستند:
- تحلیل فعالیتها:
- شناخت فعالیتها و وظایف روزمره، ارزشمندیها، و فعالیتهایی که از آنها لذت میبرید.
- تعیین اهداف:
- تعیین اهداف مشخص و مرتبط با ارزشها و ترجیحات شخصی.
- ترکیب فعالیتها با احساسات:
- ایجاد ارتباط بین فعالیتها و احساسات فرد، و انجام فعالیتهایی که باعث افزایش حالت روانی مثبت میشوند.
- برنامهریزی فعالیت:
- برنامهریزی زمانی برای انجام فعالیتهای روزانه و اهداف مشخص.
- پیشرفت تدریجی:
- افزایش مرحله به مرحله فعالیتها و تلاش برای بهبود تدریجی وضعیت روانی.
مفهوم اصلی در Behavioral Activation این است که تغییر در رفتار فرد میتواند به تغییر در احساسات و افکار او منجر شود. به جای اینکه فرد را به تغییر احساسات اجبار کنیم، با تغییر در رفتارهای روزمره و افزایش فعالیتهای ارزشمند، احساسات او به طور طبیعی تغییر خواهند کرد. این رویکرد به فرد کمک میکند تا به تدریج به زندگی فعالانهتر و معنیدارتر باز گردد و از دوری از فعالیتها و اجتناب به سمت زندگی پربارتر حرکت کند.
- تحلیل فعالیتها:
- فعالیتهای مرتبط با ارزشها: این اصل به فرد کمک میکند تا فعالیتهایی را که با ارزشها و اهدافش هماهنگ هستند، ادامه دهد و از ایجاد تمرکز صرفاً بر درد جلوگیری کند.
با توجه به تنوع و مختلف بودن شرایط افراد مبتلا به درد مزمن، بهتر است که این رویکرد توسط یک متخصص روانشناس یا پزشک متخصص در زمینه درد مزمن هدایت شود تا بهترین نتایج حاصل شود.
دیدگاهتان را بنویسید